آن چه شهید مطهری در نقد این مکتب بیان فرموده است، در همین سه مطلب اساسی نتیجهگیری و خلاصه میشود.
1. تحقیر بیش از اندازه عقل
حرف ما این است که ما اگر منطق قرآن را در یک طرف بگذاریم و منطق عرفان را در باب عقل در یک طرف دیگر)، اینها با همدیگر خوب نمیخواند و سازشی ندارد. قرآن خیلی بیشتر از عرفان برای عقل احترام و ارزش قائل است، و تکیه کرده است روی عقل و روی تفکّر و روی حتّی استدلالهای خالص عقلی.
... بیش از اندازه اینها عقل را تحقیر کردهاند و گاهی تا حدّ بی اعتبار بودن عقل هم جلو رفتهاند... تا آنجا که آن را حجاب اصغر هم نامیدهاند و گاهی اگر دیدهاند حکیمی به جایی رسیده است در حیرت فرو رفتهاند (مطهری، انسان کامل: ص 158 و 159).
در مکتب عرفان، یک چیزهایی تحقیر شده است که اسلام با آن تحقیرها موافق نیست و به همین دلیل، انسان کامل عرفان، انسان نیمه کامل است. در عرفان، علم و عقل، خیلی تحقیر شده. اسلام در عین اینکه دل را قبول دارد، عقل را هم تحقیرنمیکند. ... در دورههای متأخّر اسلامی، گروهی پیدا شدند که دل و عقل را هردو را با یکدیگر داشته باشند. شیخ شهابالدین سهروردی، شیخ اشراق راهش همین است و از آن بیشتر ملّاصدرا، صدرالمتألهین شیرازی که او از کسانی استکه راه عقل و راه دل را به پیروی از قرآن، میخواهد هر دو را محترم بشمارد. ...انسان کامل قرآن، انسانی است که کمال عقلی هم پیدا کرده باشد؛ کمال عقلی هم جزءش باشد (همان: ص 151 و 152).
ادامه مطلب...